مردم در حال حاضر بیش از هر زمانی دغدغه «رفاه» دارند .
سرشماری سال۱۳۵۵ نشان میدهد؛ جمعیت کشور در آن سال کمی کمتر از ۳۴میلیون نفر بوده که تقریبا نیمی از آن بیسواد، نیمی ساکن روستا بوده و تقریبا ۴۵درصد به لحاظ سنی، کمتر از ۱۵سال داشتهاند. تعداد دانشجویان در آن سال تنها در حدود ۱۵۰هزار نفر بوده که نشان میدهد تقریبا به ازای هر ۲۳۰ نفر یک دانشجو داشتهایم؛ این در حالی است که براساس نتایج سرشماری سال۱۳۹۵، از ۸۰میلیون جمعیت کل کشور، تقریبا ۶۰میلیون نفر در شهر زندگی میکردهاند و تعداد دانشجویان حدود چهارمیلیون نفر (به ازای هر ۲۰ نفر یک نفر دانشجو) بوده است.
این به معنی آن است که در ازای حدود ۳/ ۲برابر شدن جمعیت، تعداد دانشجویان، حدودا ۳۰برابر شده است. از نظر ترکیب سنی جمعیت هم، در مقایسه با سال۱۳۵۵ که فقط حدود ۱۵میلیون نفر در فاصله سنی ۱۵ تا ۵۰ سال بهعنوان جمعیت با انرژی و موثر کشور بودهاند، در سال۱۳۹۵، حدود ۴۷میلیون نفر در این فاصله سنی قرار داشتهاند، پس جمعیت امروز کشور، بسیار شهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است. به همه اینها میتوان دسترسی غیرقابلاجتناب به اطلاعات را بهعنوان یک عنصر کلیدی و تحولآفرین اضافه کرد. امروز بدونتردید با وجود نعمت بیبدیل فضایمجازی، آحاد مردم بهصورت بهنگام از هرگونه اطلاعی که مایل باشند بهرهمند هستند. برخورداری از سطح تحصیلات بالا و گستردگی زیاد در سطح کشور نیز باعثشده است که سطح آگاهی عموم مردم به طرز شگفتآوری بالا باشد.
با توسعه دسترسی عموم مردم با رسانه های مختلف و افزایش سطح انتظارات از زندگی شهری و خاوست افراد برای بهره مندی از مواهب زندگی شهری ، مردم به دنبال کسب رفاه بیشتر در مقایسه با خود و دیگران حرکت می کنند . جامعه ایرانی با چند دهه گذشته خود، تفاوتهایی عمیق پیدا کرده است، بنابراین شکافی بزرگ میان خصوصیات اجتماعی و فرهنگی حال و گذشته بهوضوح قابلمشاهده است.
تحولات چند دهه اخیر در جامعه ایران مستلزم تغییرات بزرگ اجتماعی است و در مسیر حرکت خود با موانعی روبرو است که نقش حکومت ها در رفع موانع رشد جامعه بسیار اثر گذار است .
جامعه بدلیل برخورد جدی با موانع توسعه در درون کشور دچار ناپایداری التهابی است که می تواند هر حادثه کوچکی را به بحران سیاسی و اجتماعی تبدیل نماید .
یکی از کانون های رفاه در جامعه طبقه متوسط هستند که هر چقدر از میزان قشر فقیر کشور کاسته شود و به قشر متوسط جامعه افزوده شود ، سطح رفاه در جامعه مثبت خواهد بود . اما در عمل در سال های ابتدایی دهه نود بیش از ۶۰درصد از جمعیت کشور را تشکیل میداده و در مقابل، قشر کمدرآمد، جمعیتی حدود ۱۱میلیون نفر داشته است.
اکنون جمعیت کمدرآمد کشور به رقم هشداردهنده ۲۳میلیون نفر رسیده که این میزان افزایش هشداردهنده فقط با کوچکتر شدن جمعیت طبقه متوسط اتفاق افتاده است. این تغییر عمده با شیب خطرناکی در حال افزایش است .
این تغییر بزرگ که عمدتا مربوط به سالهای ۱۳۹۶ به بعد است، زمینه مساعدی را برای تنشهای اجتماعی بهوجود آورده است.
از طرفی با قشر جوان و تحصیلکرده ای مواجه هستیم که شغل مناسبی نتوانسته پیدا کند و وعده های کلان سیاستمداران برای تولید اشتغال هرگز به ثمر نرسید و حتی برخی اقدامات و تصمیمات نادرست به توقف و تعطیلی اشتغال و کسب و کار ها منجر شد .
از سوی دیگر عده ای از وابستگان و افراد ذی نفوذ در اقتصاد و حاکمیت توانستند با رانت های عظیم و دسترسی خاص به منابع کشور ، پول های کلانی را از مملکت خارج کنند و سرمایه عظیمی را به جیب بزنند .
بحران های سیاست خارجی نیز به وضع موجود اضافه شد و عدم توانایی جمهوری اسلامی در اغنای جامعه جهانی برای سرمایه گذاری در کشور بعنوان سد بزرگی در برابر توسعه قرار گرفت .
در مجموع جامعه جوان و کمتر برخوردار و تحصیل کرده در مقابل رانت و فساد سیستمی و عدم اقبال جهانی دچار یک التهاب عظیم شده و هر حادثه ای می تواند جامعه را بحران جدی مواجه کند .
نمونه های متعدد و رنگارنگ بحران های اجتماعی و سیاسی گویای این حقیقت است که عدم توجه حاکمیت به رفاه نسبی و بی توجهی به تقویت قشر متوسط جامعه ، ضایعاتی را بوجود می اورد که جبران آن به سادگی نخواهد بود .
در چنین شرایطی ، جمعیت عظیمی که پشت سد موانع پیشرفت و رفاه خود گیر کرده دست به مطالبه گری می زند و عمدتا به دلیل التهابی که در درون خود دارد ، این اعتراض و مطالبه گری را با خشونت بروز می دهد .
وقتی مطالبه گری از مدار خود خارج شد و به سمت خشونت حرکت کند اتفاق ناگواری که برای مردم و حاکمیت رخ می دهد ، فرو ریختن ترس از افزایش خشم و بکارگیری رفتار خشونت آمیز از طرفین خواهد بود .